اعتماد: اینجا همهچیز رنگ و بوی آن دنیا را دارد. صدای «لااله الا الله» بیشترین آوایی است که شنیده میشود. شاید اینجا جایی باشد برای گریه و فریاد. یکی با فریاد «بابا بابا» میکند و یکی دیگر با نعره نام همسرش را تکرار میکند. قبل از آن اما سالن پذیرش قرار دارد که باید مجوزهای فوت و هزینههای بهشتزهرا را بپردازید تا به شما برگه «شستن» میت را بدهند.
همین که وارد سالن پذیرش میشویم، مرد میانسالی به طرفمان میآید و میگوید: من مباشر هستم. اجازه دهید راهنماییتان کنم. سپس برگههای متوفا را میگیرد و به یکی از غرفهها میبرد و با کارمند آن که گویا کاملا با هم آشنا هستند خوش و بشی میکند و برمیگردد. برگهها را دست همراهم میدهد و میگوید: مدارک شما کامل نیست، اما من ۵۰۰ هزار تومان میگیرم و جواز کفن و دفن و شستوشو را کمتر از یک ربع برایتان میگیرم!
دختر متوفا در گوشی میگوید: همه سر قبر منتظر هستند، بگذارید پول را بدهیم و کارها تمام شود و آبرویمان جلوی میهمانان نرود.
با این حال حسی میگوید که نباید به جناب مباشر اعتماد کرد. مدارک را میگیرم و به سمت یکی دیگر از باجههای پذیرش میروم. مرد پشت شیشه، مدارک را بررسی میکند و فرمی دستم میدهد و میگوید آن را پر کنید. بعد هم مهری و امضایی زیر آن میاندازد و میگوید به غرفه.... بروید!
میپرسم: مشکلی نیست؟ با تعجب نگاهم میکند و میگوید: چه مشکلی؟
مرد مباشر را که حالا دارد با زن سالخوردهای صحبت میکند نشان میدهم و میگویم: آخر آن آقا میگفت مدارکتان ناقص است!
کارمند غرفه لبخند معناداری میزند و سرش را پایین میاندازد و میگوید: اگر اینها را نگوید که دیگر کارچاقکن نیست!
همزمان برگهای را دستم میدهد و ادامه میدهد: الان یک نفر میآید قبر مرحوم را بکند و آماده کند. چون گویا قبل از آن هم متوفای دیگری خاک است و باید قبر آماده شود.
از سالن شستوشو که بیرون میآیید خواه ناخواه مجبورید سری هم به غرفه اجاره تجهیزات بزنید. غرفهای که کارمندی پشت آن نشسته و پشت سرهم سفارشها را ثبت میکند. از میز و صندلی تا سایهبان و نسکافه و آب جوش و حتی آمپلی فایر و مداح...!
متصدی غرفه سفارش شما را میگیرد و بعد از پرداخت هزینه اجاره وسایل و مداح فیشی به شما میدهد و میگوید: بروید سر مزار تا وسایل را خود بچهها بیاورند.
عقربههای ساعت اینجا هم با هم کورس گذاشتهاند. تنها یک ساعت و نیم تا وقت اعلام شده برای رسیدن میهمانان مراسم باقی مانده است. به مسوول مربوطه در غسالخانه کاغذی که دادهاند را میدهم و میپرسم: مرحوم کی شسته میشود؟
مرد میانسال انگار جملهای را از بر کرده باشد، میگوید: میبینید که... خیلی شلوغه.
نگاهی به داخل غسالخانه میکنم. برخلاف گفته کارمند آن، خلوت است و آرام.
وقتی میگویم اینجا که خلوت است نگاهی عاقل اندر سفیهانه به من میکند و میگوید: تو بهتر میدانی یا من؟ به هر حال نوبت شستوشو و نماز میت شما حدود یک تا یک ساعت و نیم دیگر است.
یکی از اعضای خانواده متوفا که همراهم است دو تا تراول ۱۰۰ تومانی از جیبش در میآورد و دست کارمند غسالخانه میگذارد و میگوید: اینم پول چایی بچهها... ما یک ساعت دیگر میهمان داریم. خودت یک کاریش بکن....
مرد نگاهی به داخل غسالخانه میکند و میگوید: همین جا باشید. حدود یک ربع دیگر میت شما آماده است.
و همین هم میشود. یک ربع بعد ما را صدا میکند برای خواندن نماز میت و گرفتن جنازه. موقعیتی که به لطف تراولها پیش آمده بود.
تا وقتیکه جنازه را آماده و توسط آمبولانس به مزار منتقل کنند، خودم را سریع به بالای قبر میرسانم. جوانی ۲۸-۲۷ ساله با بیل و کلنگ بالای مزار ایستاده و در حال صحبت با تلفن همراه است. من را که میبیند تلفنش را کوتاه میکند و میگوید: شما صاحب میت هستید؟ وقتی جواب مثبت میشنود بیلش را برمیدارد و شروع میکند سنگ قبر را برداشتن. وقتی در عرض چند دقیقه این کار تمام میشود چند ضربه با کلنگش به خاک میزند و میگوید: نه... این خیلی کار دارد.
- مثلا چقدر؟
نگاهی مهندسیساز به خاک میکند؛ دستش را به کمرش میزند و میگوید: حدود یک ساعت؟
با تعجب میگویم: یک ساعت؟ اینکه قبلا آماده است و فقط باید سنگ لحد را کنار بزنید و قبر را آماده کنید...
انگار بهش برخورده باشد، میگوید: من بهتر میدانم یا شما. من تا عصر باید ۶ تا از این قبرها را آماده کنم. یه نگاه کنم میفهمم اوضاع چطور است...
با ناامیدی میگویم: ای بابا نیم ساعت دیگر میهمانها و میت میرسند. حالا چیکار کنیم؟
خودش را جمع و جور میکند و آهسته به من میرساند و در گوشی میگوید: شما شیرینی و پول چایی ما را بده... من جورش میکنم.
از سر ناچاری نگاهی به داخل کیفم میاندازم. چند تا تراول ۵۰ تومانی دارم. ۲۰۰ تومان درمی آورم و به وی میدهم.
انگار باز بهش برخورده باشد میگوید: همین؟ یعنی آبرویتان برایتان همین قدر میارزد؟!
- خب واقعا دیگر پول ندارم.
از جیبش دستگاه کارتخوانی را بیرون میآورد و میگوید: خب کارت بکش؟
یعنی ۲۰۰ تومان کافی نیست؟ مگر شما حقوق نمیگیرید؟! اما مثل اینکه از سوالم چندان خوشش نیامده چون، عصبانی میشود و با لحن تندی میگوید: آقا چقدر سین جین میکنی... بگو نمیخواهم شیرینی بدم دیگه!
- آخه خاک و تدفین هم شیرینی داره؟
با همان عصبانیت مرد ادامه میدهد: اصلا نخواستیم! بذار همون سر وقت خودش برات میکنم...
جوابی که بیشتر بوی تهدید میدهد! یکی از اقوام که همراهم آمده کنار گوشم میگوید: آقا بهش یه چیزی بده قبر را آماده کند! الان جنازه را میآورند و آبروریزی میشود!
و قبل از آنکه منتظر جواب من بماند خودش میرود ۲۰۰ تومان کف دست کارگر جوان میگذارد. کارگر که باز هم معلوم است هنوز راضی نیست! زیر لب غر غری میکند و بالاخره دست به کلنگ میشود. ۴۰۰تومن کار خودش را میکند. در کمتر از یک ربع کار آماده کردن قبر تمام میشود. قبری که کارگر میگفت بیشتر از یک ساعت آماده کردنش زمان میبرد! همراهم به قبر آماده نگاهی میکند و میگوید: واقعا درست گفتهاند که پول، مرده را هم زنده میکند!
اما هنوز هیچکدام از وسایلی که سفارش دادهایم نرسیده است. نه صندلیها و نه چادر و نه میز و.... بعد از چند بار تماس و پیگیری بالاخره یک وانت نگه میدارد و چند کارگر پیاده میشوند تا وسایل را تحویل دهند. هنوز وسایل را از وانت پایین نگذاشتهاند که راننده جلو میآید و میگوید: خدا رحمتشان کند. آقا بچهها تا چشم به هم بزنید صندلی و بقیه وسایل را چیدهاند. فقط شما یک شیرینی بهشون بدهید تا ثوابش به روح آن مرحوم برسد. کارگرها هم انگار کارشان را بلدند. همان جا کنار ماشین ایستادهاند و این پا و آن پا میکنند.
چارهای نیست. به هر کدام از ۴ تا کارگری که همراه وانت آمدهاند یک تراول ۵۰ هزار تومانی میدهم تا یخشان آب شود و وسایل را بچینند. هنوز چند دقیقه از رفتن آنها نگذشته که دختر متوفا تماس میگیرد تا بگوید همهچیز آماده است. وقتی صحبت از آماده بودن وسایل میشود، میگوید: راستی پول وسایل را کامل دادهام. تازه ۳۰۰ تومان هم شیرینی دادم تا زودتر بیاورند. دیگه شما پولی ندهید!
به عبارتی کارگرانی که بار ما را آورده بودند فقط در این یک مورد ۵۰۰ هزار تومان انعام گرفته بودند! به همین سادگی!
هنوز آمبولانس حامل جنازه نرسیده است. کارگری که قبر را آماده کرده دایم غرغر میکند: چرا نیامد؟ آقا من کار دارم... اگر تا ۱۰ دقیقه دیگر نیاید من میروم برای کندن قبر بعدی ...
خوشبختانه اما کار به جاهای باریک نمیکشد و آمبولانس از راه میرسد و مراسم شروع میشود....
آخر مراسم مداح، آخرین کسی است که برای گرفتن پول شیرینی یا انعام سر میرسد. وی که بهشت زهرا براساس تعرفه برای همان ۲۰ دقیقه مداحی ۲۰۰تا ۳۰۰ هزار تومان گرفته، میگوید: آقا دید چقدر تعریف کردم؟ دست شما درد نکند، شما هم یه شیرینی به ما بدهید تا مرحوم را دعا کنم.
وقتی به وی میگویم که دیگر پول نقدی برایم نمانده میگوید: خب از یک نفر بگیرید و بدهید.
طاقتم طاق میشود و جواب میدهم: یعنی بروم داخل میهمانان و پول بگیرم بدهم به شما؟
ولی وی که گویا کاملا با چنین برخوردهایی آشناست میگوید: خب کارت به کارت کنید! چارهای نیست. شماره کارتش را میگیرم تا برایش ۳۰۰ هزار تومان بزنم! آنهم به خواسته خانواده متوفا و فقط برای حفظ آبرو. ماجرا اما به همین جا ختم نمیشود. شب و فردای آن روز مداح، چندین بار تماس میگیرد تا پول را برایش واریز کنم و تا این کار را نکرده بودم، دست از سرم برنمیداشت!
جالب اینجاست که بعد از مراسم وقتی خانواده متوفا در مورد هزینههای مراسم کفن و دفن صحبت میکنند، معلوم میشود که قبرکن داستان ما، از داماد خانواده هم ۳۰۰ تومان گرفته است! به عبارتی تنها از خانواده همین متوفا ۸۰۰ هزار تومان گرفته است.
با یک حساب سرانگشتی همان جا متوجه میشویم که خفتگیران قانونی بهشتزهرا در همان یکی – دو ساعت بین ۲ تا ۳ میلیون از خانواده متوفا تیغ زدهاند. این در حالی است که خود بهشتزهرا نیز حدود ۱۴ میلیون برای قبر و هزینههای تدفین دریافت کرده است که با هزینههای صندلی و میز و چادر و آب جوش و نسکافه و لیوان و.... به حدود ۱۶ میلیون تومان میرسد.
مهدی پیرهادی، رییس کمیسیون سلامت، محیط زیست و خدمات شهری شورای شهر اما در برابر این گوشبری عزاداران در بهشتزهرا نظر جالبی دارد. وی در در گفتوگو با خبرنگار اعتماد میگوید: بهترین راه برای جلوگیری از اینگونه اقدامات این است که خود شهروندان و همراهان متوفا، به این افراد پول ندهند.
وی با تایید اینکه هرگونه اخذ پول، خارج از چارچوب اداری بهشتزهرا غیرقانونی است، میگوید: قبلا هم بارها چنین انتقادهایی را از سوی مردم داشتهایم. ولی در یکی، دو موردی که خود من برای نزدیکان به بهشتزهرا رفته بودم، با چنین موردی برخورد نکردم.
این اظهارات نماینده مردم در شورای شهر اما دو نکته مغفولمانده دارد. اول اینکه وقتی نزدیکان متوفا حس میکنند آبرویشان در خطر است، چطور میتوانند به تیغزنهای رسمی بهشتزهرا باج ندهند؟ و دوم اینکه: وی چطور میتواند انتظار داشته باشد وقتی به عنوان عضو شورا یا یکی از چهرههای سیاسی با کلی خدم و حشم به بهشتزهرا میرود، تلکهبگیرها سراغش بیایند و از وی انعام طلب کنند!
قبول داریم؛ پیگیریم
محمد جواد تاجیک، مدیرعامل سازمان بهشتزهرا اما در گفتوگو با خبرنگار اعتماد با تایید این رویه ناصواب در این سازمان گفت: متاسفانه در این چند ماهی که بنده در این سمت منصوب شدهام، گزارشهای متعددی در این زمینه داشتهایم. این شیوه؛ رویهای است که نطفه آن از سالها قبل بسته شده است و تاکنون نیز ادامه داشته است. یعنی گروهی از پیمانکاران یا کارکنان، به انحای مختلف از بازماندگان و نزدیکان درجه اول آنها پولهایی را به عنوان شیرینی و... گرفتهاند که کاملا غیرقانونی است.
وی ادامه میدهد: در چنین حالتی وقتی فردی از خانواده متوفا پول طلب میکند، خانواده عزادار برای حفظ آبروی خانوادگی و آن مرحوم و آبرومندانه برگزار شدن آن به ناچار این مبلغ را میپردازند. بعد هم معمولا خانواده متوفا دیگر پیگیر این ماجرا نمیشوند. برای همین چند وقتی است که برنامههایی را برای جمع کردن بساط اینگونه پول گرفتنها در دستور کار قرار دادهایم.
تاجیک با اظهار تاسف از بروز چنین برخوردهایی از سوی کارکنان بهشتزهرا میگوید: متاسفانه این هم یکی از میراثهایی است که از سالها قبل برای ما باقی مانده است! در طول ماههایی که بنده به عنوان مدیرعامل این مجموعه مشغول خدمتگزاری هستم، بارها نزدیکان متوفاان، برای شکایت از اینگونه مسائل به ما مراجعه کردهاند. ما نیز بارها این موارد را پیگیری کردهایم چون خودمان نیز شدیدا به این مساله اعتقاد داریم که همراهان متوفا نباید هیچگونه هزینهای به غیر از هزینههای قانونی دریافت کنند.
وی ادامه میدهد: از طرفی اینگونه افراد با سوءاستفاده از موقعیت موجود و شرایط عزاداری، به خانوادههای متوفاان نزدیک میشوند و به انحای مختلف از آنها طلب پول میکنند. خانواده متوفا نیز از آنجاییکه میخواهد مراسمشان به بهترین نحو برگزار شود، ترجیح میدهد شکایتی نکند و پولی که آنها طلب میکنند را بپردازد تا همهچیز آبرومندانه برگزار شود. بعد هم به دلیل مشغلههای زندگی یا ناامید بودن از اینکه به شکایتشان رسیدگی نمیشود، ترجیح میدهند دنبال ماجرا را نگیرند.
تاجیک در پاسخ به این سوال که آیا تاکنون با متخلفان برخوردی هم شده است، میگوید: بارها بعد از شکایت خانوادههای متوفا، افرادی که پول مطالبه کردهاند را خواستهایم و با آنها برخورد کردهایم. گرچه خیلی از آنها مدعی هستند که خود اعضای خانوادههای متوفا به آنها داوطلبانه پول دادهاند. ولی ما معتقدیم حتی اگر اینگونه هم باشد، باز نباید این عزیزان پول را قبول کنند.
اما اگر خود سازمان نیز چنین تخلفی را قبول دارد برای ساماندهی و برچیدن بساط سودجویان چه کرده است؟ سوالی که مدیرعامل سازمان بهشتزهرا در پاسخ به آن میگوید: در این راستا اقدامات متعددی در دست انجام است. مثلا بخش بازرسی ما موظف شده تا به صورت رندوم با خانوادههای متوفایان تماس بگیرد و ببیند تخلفی صورت گرفته یا نه؟ یا بنرهای اطلاعرسانی برای اطلاع شهروندان تهیه شده که در جای جای سازمان نصب شده تا شهروندان بدانند که نباید پول اضافی پرداخت کنند. همچنین با کارکنان و پیمانکاران جلسات متعددی داشتهایم و به آنها یادآوری کردهایم که در صورت مشاهده چنین رویههایی و شکایت شهروندان، بهشدت با متخلفان برخورد خواهیم کرد.
تبادل نظر